متفرقه

داستان های فراموش نشدنی از تاریخ فراموش شده

ببر ورزش کن

تست روز D

Exercise Tiger یا Operation Tiger نام رمز یک تمرین تمام عیار در سال 1944 برای تهاجم روز D به نرماندی بود. در جریان این رزمایش، یک کاروان متفقین مورد حمله قرار گرفت که منجر به کشته شدن 749 نظامی آمریکایی شد. عدم آگاهی گسترده از این تمرین به دلیل تلاش های عمدی بود (برخلاف سایر موارد موجود در این لیست). در نتیجه شرمساری رسمی و نگرانی در مورد درزهای احتمالی درست قبل از تهاجم واقعی، همه بازماندگان توسط مافوق خود به مخفی کاری سوگند یاد کردند. ده افسر ناپدید شده شرکت کننده در این تمرین دارای مجوز در سطح Bigot برای D-Day بودند، به این معنی که آنها برنامه های تهاجم را می دانستند و اگر زنده دستگیر می شدند می توانستند تهاجم را به خطر بیندازند. در نتیجه، تهاجم تا زمانی که اجساد هر ده قربانی پیدا شد تقریباً متوقف شد. با حمایت اندک یا بدون حمایت نیروهای مسلح آمریکا یا بریتانیا برای هر اقدامی برای بازیابی بقایای بقایای یا اختصاص یک یادبود به این حادثه، ساکن دوون و غیرنظامی. کن اسمال پس از کشف شواهدی از عواقب پس از آن که در اوایل دهه 1970 در ساحل در حین ساحل نشینی سرازیر شد، این وظیفه را بر عهده گرفت که به دنبال بزرگداشت این رویداد باشد.درمان عفونت رحم با عسل

اولین متروی آمریکا

متروی مخفی نیویورک

در سال 1904، سیستم متروی مدرن نیویورک به طور رسمی افتتاح شد و شهر را برای همیشه تغییر داد. اما چیزی که اکثر مردم نمی دانند این است که اولین مترو نبود. به دلیل ازدحام وحشتناک در برادوی، آلفرد الی بیچ (صاحب جوان مجله نوپای ساینتیفیک امریکن) ایده ای برای ساخت یک راه آهن زیرزمینی در سر گرفت که از یک بادبزن غول پیکر برای رانش و مکش واگن ریلی به جلو و عقب در یک تونل استفاده می کرد. به دلیل فساد کمیسر کارهای عمومی، ویلیام توید، بیچ مجبور شد برای ساختن تونل خود با تظاهر به اینکه یک سیستم ارسال نامه است، رضایت بگیرد. توید (که درآمدش عمدتاً از حمل و نقل شهری به دست می‌آمد) این درخواست را وتو نکرد. ساحل و گروه کوچکی از مردان در تاریکی شب شروع به حفر تونلی در زیر برادوی کردند. کل این شرکت مخفی نگه داشته شد، زیرا خاک در زیرزمین ساختمانی که ساحل برای این منظور خریداری کرده بود پنهان شده بود. کار به خوبی پیش رفت، اما درست قبل از اینکه آنها بتوانند خط اول خود را تکمیل کنند، مطبوعات از آن مطلع شدند و علنی شد. تیم بیچ سخت کار کرد تا مترو را تمام کند، و به سبک بزرگ، در 1 مارس 1870 به روی عموم باز شد. او برای سفر از خیابان وارن به خیابان موری، بیست و پنج سنت از هر مسافر دریافت کرد. این موفقیت بزرگی بود – با حمل بیش از 400000 مسافر در اولین سال فعالیت خود. متأسفانه، Tweed خشمگین شد و توسعه آینده مترو را وتو کرد. توید در نهایت به دلیل فسادش زندانی شد و به بیچ اجازه داده شد تا کار توسعه مترو را از سر بگیرد، اما متأسفانه، سرمایه گذاران خصوصی او به دلیل آغاز یک بحران اقتصادی به سرعت در حال ناپدید شدن بودند. مترو تکمیل نشد و در زیر شهر مخفی ماند و کاملاً مهر و موم شد (کامل با ماشین و ماشین آلات لوکس) تا اینکه در ایستگاه شهرداری کنونی قرار گرفت.lymph در آزمایش خون

سواران فراموش شده تاریخ

پل ریور در یک شب تاریک سوار شد تا به مستعمره نشینان آمریکایی هشدار دهد که بریتانیایی ها در حال آمدن هستند و این شروع مبارزه برای آزادی است که به انقلاب آمریکا معروف است. بسیاری از ما شعر سواری معروف ریور را می شناسیم. به یاد داشته باشید، «بشنوید، فرزندانم، و خواهید شنید. از سواری نیمه شب پل ریور.” بسیاری نمی دانند که پنج سوار نیز برای هشدار دادن به آمدن بریتانیایی ها سوار شدند. بنابراین، در بالای این لیست، ما به سوارکاران فراموش شده تاریخ نگاه می کنیم. ویلیام داوز بومی بوستون بود و به او گفته شد که به لکسینگتون برود تا به ساموئل آدامز و جان هنکاک بگوید که آنها تحت تعقیب هستند. داوز همچنین وظیفه داشت به سربازانی که به مستعمرات خدمت می کردند، بگوید که نیروهای بریتانیایی در حال نزدیک شدن به داخل هستند. او حدود 30 دقیقه از ریور عقب بود و پس از اینکه اسبش او را پرتاب کرد و فرار کرد، مجبور شد به سمت لکسینگتون برگردد. خود ریور از سام پرسید. پرسکات در شب 18 آوریل بیرون خواهد رفت. سام زمین را به خوبی می شناخت و قرار بود به عنوان راهنمای کنکورد عمل کند. وقتی همه مجبور شدند برای اجتناب از سربازان بریتانیایی از هم جدا شوند، پرسکات به تنهایی خبر آمدن بریتانیایی ها را به کنکورد رساند. هابیل، برادر پرسکات، برای هشدار به برخی از شهرهای کوچک مجاور از خطر، سوار شد و چندین سوار به آن منطقه اعزام شدند. با این حال، نام آنها ثبت نشد. اسرائیل بیسل طولانی ترین سواری را در آن شب طی کرد، زیرا او در واقع چند روز قبل در 13 آوریل سوارکاری را آغاز کرد. او چهار روز در خیابان پست اولد، تقریباً 350 مایل سوار شد، و فریاد زد: «به سلاح، به سلاح، جنگ آغاز شد». او گریه نکرد، «انگلیسی‌ها می‌آیند» و ریور هم گریه نکرد. ریور در سفر نیمه شب بسیار کوتاه‌تر خود تا حد امکان ساکت بود تا وقت خوبی داشته باشد و از سربازان بریتانیا فرار کند. از آنجایی که بیسل توسط تاریخ بسیار فراموش شده است، مورخان امروزی می‌پرسند که آیا اصلاً وجود داشته است یا خیر. او 16 ساله بود، یک دختر و دختر یک سرهنگ بود که در 26 آوریل عازم سواری خود شد. سیبیل 40 مایل، دو برابر پل ریور، سوار شد تا به دانبری، کنتیکت، هشدار دهد که بریتانیایی ها به دنبال آنها می آیند. پدرش او را برای رساندن پیام در نیمه‌های شب فرستاد. او از چوب برای ضربه زدن به درها و دفع افراد بزرگراه استفاده می کرد. او درست قبل از سپیده دم، اسیر نشده و آسیبی ندیده به خانه بازگشت. جورج واشنگتن بعداً او را به خاطر قهرمانی تحسین کرد. مجسمه ای از او در کارمل، نیویورک، به نشانه ادای احترام به سواری چالش برانگیز او ایستاده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا