چگونه بچه ها را در فضای باز عالی جذب کنیم
بر کسی پوشیده نیست که بچهها زمان بیشتری را در داخل خانه صرف بازی روی صفحه نمایش میکنند و زمان کمتری را در خارج از خانه صرف بازی در جنگل میکنند. یک مطالعه اخیر در بریتانیا نشان داد که متوسط کودک در آنجا زمان کمتری را در خارج از منزل سپری می کند تا یک زندانی متوسط. در تگزاس، جایی که من کار می کنم، دانش آموزان مدرسه فقط چند دقیقه در روز برای زمان بازی بدون ساختار بیرون می روند. آنها بیش از هفت ساعت در روز جلوی صفحه نمایش الکترونیکی هستند.قصه های شبانه برای کودکان را تعریف کنید.
والدین اغلب این را با گفتن اینکه بچه های امروز نمی خواهند بیرون بروند توضیح می دهند. اما من مخالفم. من در طول 20 سال کار خود به عنوان یک معلم محیط زیست در هیوستون به هزاران کودک آموزش داده ام، و طبق تجربه من، جوانان امروز همان چیزهایی را می خواهند که ما در کودکی می خواستیم: ماجراجویی واقعی و فرصتی برای کشف دنیای اطرافشان. با این حال، یافتن این نوع تجربیات در خارج از منزل، به ویژه در شهرها و حومههای ما، سختتر و سختتر میشود. اما لازم نیست اینطور باشد.آموزش پیانو به کودکان در سایت بهترین کودک را مدنظر قرار دهید.
در شهرهای سراسر جهان، TNC و شرکای همفکر خود در حال ایجاد برنامه های نوآورانه ای هستند که طبیعت بیشتری را به چشم انداز شهری اضافه می کند.
در بسیاری از مناطق شهری، این خود فضای باز است که به شدت تغییر کرده است. واضح است: من در کودکی هرگز به پارک ملی یا پارک ایالتی نرفتم. من هیچ وقت کمپ نگذاشتم اما من ماجراهایی در فضای باز داشتم. من در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 در حومه هیوستون بزرگ شدم. شهر در حال گسترش بود، اما هنوز تعداد زیادی دشت، جنگل و فضای باز وجود داشت. گودال های زهکشی بزرگی وجود داشت که بعد از یک باران خوب به ماهیگیری خرچنگ و حتی شنا می رفتم. اگر خندق ها فقط کمی خیس بودند، پر از قورباغه و چیزهای باحال دیگر بودند. وقتی خشک شدند، هنوز هم میتوانستید حشرات پیدا کنید. خلاقیت برخاسته از این تجربیات به من کمک کرد تا زمین بازی را برای من یکسان کند و من را درگیر طبیعت کند.
وقتی برای خواهرزادهها و برادرزادههایم داستانهایی درباره دوران کودکیام تعریف میکنم، آنها میخواهند بدانند که چرا نمیتوانند به ماهیگیری در گودالها بروند. حقیقت این است که امروزه فرصت کمی برای این نوع کاوش در شهرها و اطراف آن وجود دارد.
من در سال 1998 به عنوان یک معلم محیط زیست شروع به کار کردم و به بچه های آفریقایی-آمریکایی و لاتین تبار شهری نحوه ماهیگیری در پارک شهری را آموزش دادم. من از آن زمان در سراسر منطقه متروی هیوستون به عنوان یک طبیعت شناس کار کرده ام، به بچه های دوزبانه درباره اکوسیستم محلی شان آموزش می دهم، و به عنوان مربی سایر مربیان در فضای باز. بارها و بارها متوجه شدهام که بچهها هنوز عاشق کاوش در طبیعت هستند – اگر فقط آن را در دسترس آنها قرار دهیم.
امروزه بسیاری از محله های ما عقیم هستند. حیاط های جدید چیزی بیشتر از یک چمن آراسته و یک درخت تک را در خود جای می دهند. بسیاری از پارکهای ما گلهای وحشی را که زنبورها و پروانهها را جذب میکنند، از دست دادهاند. درختچههای بومی که الهامبخش بازیهای پنهانکاری هستند. و نواحی جنگلی نازک که شاخه های فرو ریخته و دیگر مصالح ساختمانی بداهه را در خود جای می دهند. امروزه بسیاری از بچه های شهری و حومه شهر حتی نمی توانند به پارک بروند. طبق گزارش Trust for Public Land، متوسط شهر بزرگ ایالات متحده فقط 9.3 درصد از زمین را به پارک ها اختصاص می دهد و تنها 65 درصد از جمعیت متوسط شهر در فاصله پیاده روی یک پارک زندگی می کنند.
در همین حال، ما زمان بدون ساختار صرف شده در طبیعت را با فعالیتهای بسیار ساختارمند، مانند درسهای پیانو و بازیهای فوتبال، جایگزین کردهایم که در آن قوانین و نتایج توسط بزرگسالان از پیش تعیین شده است.
چی شد؟ بچه ها تغییر نکرده اند دنیایی که ما برای آنها ایجاد کردیم تغییر کرده است. بچه ها به چوب برای چیدن، سنگ برای چیدن، حشرات قرص برای غلتاندن نیاز دارند. بزرگسالان بیشتر این قطعات متحرک را از خود دور کرده اند – و این بر عهده ماست که آنها را برگردانیم.